غزلی ناب از سید محمدعلی رضازاده
دوشنبه, ۲۷ اسفند ۱۳۹۷، ۰۹:۳۳ ق.ظ
بغض صد عشق، گره خورده به پیشانیِ من
عطشِ چشمِ تو را داشت، پریشانیِ من
حلقه در حلقه شکوفا شده ای در چشمم
به تو هر گز نرسد دستِ زَمستانیِ من
نازِ انگشت بِباران و ، سه تاری بنواز
با ترَک های به هم بسته ی پیشانیِ من
بس که بر قبله ی چشمت به نماز افتادم
تَرَک افتاده به مینای مسلمانیِ من
پلک بر هم بگذاری تو اگر...، می میرم
نفسی بیش نمانده ست به ویرانیِ من
شبی از پنجره ی خانه تماشایم کن
تا ببینی غمِ جان کندنِ پنهانیِ من...
سید محمدعلی رضازاده
- ۹۷/۱۲/۲۷