از سلسله یادداشت های آقای حسین نقدی بادی
یادداشت اجتماعی
به قلم حسین نقدی بادی
"انصاف . انصاف . انصاف"
...... دیروز یک "کلم ِ قُمری" خریدم و دیدم که برعکس بعضی ها ریشه دار هستند.. ریشه در فرهنگ. ریشه در سرزمین و...
جماعتی زیاد روانآزرده که زیر بار مشکلات مثل فلفل ، تند شده اند . و بعضی را هم دیدم که از هندوانه پوست کلفتترند هر روز به یکدیگر وعده می دهند!!!
دیروز یکی را دیدم انگار سیر بود . آنقدر سیر بود که پولش را به سامانه پر رمز و راز! خارج سپرده بود! و از فرجام پولش اطلاع نداشت!!
کشاورزان زحمت کشی را میشناسم که مثل بعضی پرتقالها دلشان خون است و از خون اناری که این روز ها خریدار ندارد ارتزاق می کنند!
*
دوستان! ایتها را با زبان طنز گفتم و به کسی برنخورد امروز همه نیاز به انصاف داربم.
باید تحت جو مسموم دنیای کذایی مجازی قرار نگیریم و هر روز قیمتها را بالا نبریم.
نظامی گنجوی در کتاب اسکندنامه اش چنین مضمونی دارد؛ اسکندر وقتی جهان را فتح می کند به روستایی می رسد که مضمون آن نقل می کنم:" اسکندر دید همه درب خانه ها باز است...همه یک اندازه مال و ثروت دارند... همه غمخوار و مددکار همه هستند و.... ابنجاست که اسکندر به این نتیجه می رسد که ابنها الگوی من هستند و ....".
*
انصاف. انصاف. انصاف..
همه باید منصف باشیم.
خریدار منصف باشد. فروشنده با انصاف باشد. موجر و مستاجر رعایت کنند. گران فروشی نکنیم . مسئولین به وظایفشان عمل کنند .
آری . در قدیم همه از یکدیگر اطلاع داشتیم. کسری های خوراکی خانه را به همدیگر قرض می دادیم . هنگام پخت نان؛ تنور داغ را با دیزی آش همسایه پر می دیدم و ...و همه منصف بودیم . انصاف داشتیم.
آیا امروز که همه را از یکدیگر دور شده ایم ؛ نیاز به این نو اندیشی در دنیای خود نیستیم؟!!! انصاف. انصاف انصاف
سلام خدمت دوست وهمکار عزیزم
واقعا که متن زیبایی است واقعیت زندگی ماهاست