شعر زیبای استاد شهریار در وصف استاد ایرج
پهلوان آواز ایران استاد ایرج یکی ار مفاخر هنری شهر زادگاهش خالدآباد است . استاد تا سیزده سالگی در خالدآباد نزد پدر و پدر بزرگ که از خواننده های به نام بوده اند ردیف های آوازی را آموخت سپس به تهران مهاجرت نمود و در مدرسه ی نظام ادامه ی تحصیل داد و با درجه ی سرهنگی بازنشسته شد . استاد ایرج به شهر زادگاهش علاقه ی وافر دارد و چندی پیش هم برای مراسم افتتاح منزل پدری که توسط جناب دکتر علیرضا خواجه امیری که از بستگان استاد هستند بازسازی شده است شرکت نمود و با همشهریان با زبان محلی مرور خاطرات نمود .
استاد شهریار در وصف استاد ایرج این بزرگمرد خالدآبادی چنین سروده است :
خوابم آشفت و سر خفته به دامان آمد
خواب دیدم که خیال تو به مهمان آمد
گوئی از نقد شبابم به شب قدر و برات
گنجی از نو به سراغ دل ویران آمد
ماه درویش‌نواز از پس قرنی بازم
مردمی کرد و بر این روزن زندان آمد
دل همه کوکبه‌سازی و شب‌افروزی شد
تا به چشمم همه آفاق چراغان آمد
دل بریان نگر و سفرهٔ احسان خدا
کاینچنین سرزده مهمان به سر خوان آمد
وعده وصل ابد دادی و دندان به جگر
پا فشردم همه تا عمر به پایان آمد
با من این نسیه که همراه به نسیانم بود
هنری شد که به نقد آفت حرمان آمد
بی‌خیال سر و سامان که چه بسیار مرا
با خیالی سر شوریده به سامان آمد
ایرجا یاد تو شادان که از این بیت تو هم
چه بسا درد که نزدیک به درمان آمد
یاد ایام جوانی جگرم خون می‌کرد
خوب شد پیر شدم کم‌کم و نسیان آمد
شهریارا دل عشاق به یک سلسله‌اند
عشق از این سلسله خود سلسله‌جنبان آمد
