ماه رمضان در نطنز و ابیانه فقط روزهداری نیست

در ماه مبارک رمضان در شهرستان نطنز آئینهای سنتی و جذابی برگزار میشود تا اهالی این شهرستان این ماه را فقط به روزهداری نشناسند.
به گزارش پایگاه خبری آوای نطنز به نقل از فارس، در ماه مبارک رمضان در شهرستان نطنز آئینهای سنتی و جذاب هوی هوی در روستای ده آباد و هوم بابا و ابن ملجم سوزان در روستای تاریخی ابیانه برگزار میشود.
*آئین هویهوی روستای ده آباد
یکی از این آئینها، آئین هویهوی (hoy.hoy) است که در روستای دهآباد برگزار میشود و اینگونه گفتهاند که شبهای سیزدهم، چهاردهم و پانزدهم ماه رمضان هر سال صدای کودکان و نوجوانانی که در کوچه پس کوچههای دهآباد درب خانهها را میزنند و باخواندن اشعاری از صاحبخانه طلب مشتلق مینمایند میپیچد.
در حقیقت بچهها با این کار از اهالی عیدی وارد شدن به ماه مبارک رمضان را طلب میکنند، قدمت این مراسم به سالهای بسیار بر میگردد. میتوان گفت که این سنت در نوع خود بی نظیر به نظر میرسد.
تقریباً اشعار در هر شب فرق میکند که یک نفر از گروه شعر را خوانده و مابقی که تشکیل دهنده این گروه چند نفری هستند در پایان هر ردیف شعر با گفتن عبارت «هویهوی» شعر خوان اصلی را همراهی میکنند.
جالب است بدانید که در گذشته در طول این سه شب ممکن بود بر در هر ۱۰ یا حتی بیشتر از این گروهها در میزد و صاحبخانه طبق رسوم باید به همه آنها پول یا خوراکی مشتلق میداد.
اگر چه امروزه کمتر صدای بچههای هوی هوی در کوچههای روستای دهآباد به گوش میرسد اما هنوز هستند نوجوانانی که به نیت پاس داشتن این سنت دیرپا و بهرهمندی از هدایای متبرک مردمی، این سه شب را بر پا میدارند.
آنها در شبهای سیزدهم و چهاردهم ماه رمضان این ابیات را میخواندند:
رمضانم رمضانم رمضان «هوی هوی»
رمضان آمد و مهمانش کنیم «هوی هوی»
گاو و گوساله به قربانش کنیم «هوی هوی»
گاو و گوساله اگر دستش نرسه «هوی هوی»
عروس چارده ساله به دستش به رسه «هوی هوی»
رمضان برخیز تا سحر خوریم «هوی هوی»
نان و فالوده با عسل خوریم «هوی هوی»
نان و فالوده با شاخه نبات «هوی هوی»
گاهی نام آخرین فرزند پسر خانواده را در ابتدای اشعار میآوردند بدین شکل:
«محمّد» خان دولت سر تو «هوی هوی»
صد و سی گلّه به گردیدن تو «هوی هوی»
تو که میپیچی و میبندی شال عسلی «هوی هوی»
رمضان برخیز تا سحر خوریم «هوی هوی»
نان و فالوده با عسل خوریم «هوی هوی»
نان و فالوده با شاخه نبات «هوی هوی»
در شب پانزدهم ماه رمضان میخواندند:
رمضانم رمضانم رمضان «هوی هوی»
امشب است نیمه ماه رمضان «هوی هوی»
رمضانم رمضانم رمضان «هوی هوی»
کشمش و بادام و فندق خوب است «هوی هوی»
از بر طفلان خودت، مقبول است «هوی هوی»
رمضان آمد و مهمانش کنیم «هوی هوی»
گاو و گوساله به قربانش کنیم «هوی هوی»
امشب، شبِ نیمه است که ما میهمانیم «هوی هوی»
بر ما حرجی نیست که ما طفلانیم «هوی هوی»
تنباکو را گل نم کن «هوی هوی»
آتیش به سرش جمع کن «هوی هوی»
تا ما بکشیم دودی «هوی هوی»
آواره شویم زودی «هوی هوی»
بشقاب را پر از کلوچه و حلوا کن «هوی هوی»
بردار و به یار به دامن ماها کن «هوی هوی»
تا بچّهها راضی به شن «هوی هوی»
از در خونه راهی به شن «هوی هوی»
حق عمرش بده « آمین»
برکتش بده « آمین»
امام اوّلم گویم علی را «هوی هوی»
امام دومم گویم حسن را «هوی هوی»
امام سومم گویم حسین را «هوی هوی»
و…
*هوم بابا و ریشه یابی آن در روستای تاریخی ابیانه
این مراسم در ابیانه به این صورت بود که بعد از افطار نوجوانان محله همراه با کوچکترها در دستههای چهار یا پنج نفره به درب خانهها میرفتند و اشعاری میخواندند و آجیلی میگرفتند و میان خود تقسیم میکردند.
طرز خواندن به این صورت بود که یکی که صدای بهتری داشت با صدای بلند میخواند و دیگران همصدا جواب میدادند به این ترتیب:
وَالشَّمْسِ وَضُحَاهَا هوم بابا هوم بابا
وَالْقَمَرِ إِذَا تَلَاهَا هوم بابا هوم بابا
علی آقا تاخت آر آیه (بر تخت نشسته) هوم بابا هوم بابا
بازی به سر داست آر آیه (باز روی دستش نشسته) هوم بابا هوم بابا
بازی و بازی اکره (اکره = میکند) هوم بابا هوم بابا
سنگ ترازی اکره هوم بابا هوم بابا
علی اقا شمایی هوم بابا هوم بابا
از باغ شاه میایی هوم بابا هوم بابا
کلوچه سمور میخواهی (کلوچه سمور نوعی لباس زمستانی بوده) هوم بابا هوم بابا
کلوچه سمور به دوشت هوم بابا هوم بابا
قربان ذهن و هوشت هوم بابا هوم بابا
بپوش بپوش نچایی هوم بابا هوم بابا
اگر از بچهها خوب پذیرایی میشد و بچهها از بخشش صاحب خانه راضی بودند، میخواندند:
داقَ کَیاای سور بو هوم بابا هوم بابا
هر چه بَزنهِ پور بو هوم بابا هوم بابا
یعنی: سقف خانهات سرخ باشد هر چه بزایید پسر باشد
و اگر بچهها از بخشش صاحب خانه خوششان نمیآمد میخواندند:
داقَ کیاای پوش بو هوم بابا هوم بابا
هرچی بَزنِ موش بو هوم بابا هوم بابا
یعنی: سقف خانهات پوش باشد هر چه بزایید موش باشد!
البته در ارتباط با فلسفه هوم بابا دو نظریه وجود دارد:
که اولاً این آئین در حقیقت نوعیت شویق برای شرکت در «آئین روزهداری» است، چرا که بسیاری از اهالی منطقه معتقدند که در شبهای ماه مبارک رمضان، امام حسن (ع) و امام حسین (ع) به در خانه جدّبزرگوارشان رفته و سوره نود و یکم قرآن (سوره شمس) را با صدا و آهنگی خوش قرائت مینمودند و بعد از خواندن سوره، جد و پدر گرامیشان و تمامی مسلمانان را دعا میفرمودند، آنگاه پیامبر (ص) و امیرالمؤمنین برای خوشحالی و تشویق ایشان مقداری خوراکی به آنها میدادند و این آئین نشانهای از همسویی با رفتار حسنین است.
و دوما اینکه برخی از صاحب نظران معتقد هستند که این رسم، ریشه در گذشتههای دور مردم این سرزمین دارد و با توجه به اینکه پیش از این، مردان نیز این مراسم را انجام میدادند نمیتوان آن را یک رسم صرفاً کودکانه به شمار آورد.
*ابن ملجم سوزان در ابیانه
علاوه بر هوم بابا مراسم ابن ملجم سوزان، نیز در ماه رمضان وجود داشته است که فراموش شده است. خوانساری از کارشناسان آئینهای سنتی ابیانه مراسم ابن ملجم سوزان را به این صورت شرح میدهد:
از اواسط ماه رمضان جوانان شکلک ابن ملجم را با تکههای پارچه کهنه درست میکردند و به آن لباسهای ژنده میپوشاندند و سر آن را به صورت یک کرهای تو خالی میساختند تا در آن قدری باروت بریزند و کلاهی کهنه بر این سر قرار داده و سوار بر الاغی میکردند و در کوچهها میگردانیدند و دسته جمعی میخواندند:
ابن ملجم مراد اف به این گوشه کلات
ابن ملجم لعینه سگ لعنتی همینه
به نظر مرتضی زمانپور این شعر به زبان ابیانه به صورت زیر خوانده میشد:
امو ملجم لعینا سگ لعنتی همینا
اموملجم مراد تف به نن گوشا کلاد
بعد از گردش در کوچهها آن را بر بالای قلعه میبردند و در آنجا با هلهله به آتش میکشیدند و مردم هم در پشت بامها به تماشای این رسم جمع میشدند.
به گفته علی اکبر ارشدی ابیانه و محمد محمدی دهآبادی که در تهیه این گزارش همراهی کردند، جالب است بدانید که مردم محله بالا و محله پایین ابیانه هر یک جداگانه این رسم را برگزار میکردند و گاهی هم رقابتی میان آنها به وجود میآمد. هر کسی سعی میکرد مجسمه ابن ملجم را به قلعه دیگری ببرد و آتش بزند و البته جوانان مقابل هم به مقابله بر میخواستند و گاهی کار به خشونت میکشید.
گزارش از علی مشربی