غزلی از سیدمحمدعلی رضازاده
يكشنبه, ۱۸ فروردين ۱۳۹۸، ۰۹:۳۳ ق.ظ
شب خواست تا به هیأت ماهت در آورم
آیینه از دو چشم سیاهت در آورم
حوا شدی به وسوسه , تا آدمت شوم
یوسف شدی که از ته چاهت درآورم
بنشین نترس , دست به مویت نمی زنم
بگذار تا که شال و کلاهت در آورم
بنشین و سر گذشت مرا مو به مو بخوان
تا از دل تو آتش آهت در آورم
تا دل بخواهتان بشوم , زودتر بگو
خود را چه شکل با چه شباهت در آورم
مشکل پسندمن , چه کنم تا که خویش را
مقبول طبع و طرز نگاهت درآورم؟
سیدمحمدعلی رضازاده
- ۹۸/۰۱/۱۸